آسمان آبی

داستان کوتاه

آسمان آبی

داستان کوتاه

از روزی...

از روزی که نامتـــ 
ملکه ی ذهنمـــ شد،
احساســ می کنمــ جمجمه امـــ
با شکوه ترینـــ امپراتوری دنیاستـــ... 

aacha35wodvaxrgpwcc.jpg

اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه
 
واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه
نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی
 
شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی
نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده
هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده  

v67clajdndn5smz3a18r.jpg

  
 
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که س
الهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!
  
  

makohblpsml8my6ou5fq.jpg

 
 
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است
 
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشمآخرین دانه ی کبریتم را در باد
 
هر چه بــــــادا بــــــــــاد! 
 ifygxck0uctni119bhdy.jpg
دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز
دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که
اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کرد
م
با تو خندیدم
و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
  
1nxauoxsyyh83y6qy40s.jpg 
 
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند 
 
rch5rrtfog4xw8r04wy.jpg 
 
رفت و آمد ،
 
رفت و آمد ،
 
اینقدر رفت و آمد
که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!
 

06v4q4ritcp03x7keab.jpg

 
یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟

تقصیر همون حسوداست که حالا

هستی ما شده یکی بود یکی نبود...
  

muwft6qxicrsutdsawn.jpg

کاش همیشه در کودکی می ماندیم

تا به جای دلهایمان

سر زانوهایمان زخمی میشد!... 
ji43f8uzln5s1kfr868u.jpg  
چه تقدیر بدیست !
 
من اینجا بی تو می سازم

و تو، آنجا با او می سازی...!!! 
 c6rs1awq9g5eixmxtln7.jpg 
 
وقتی که نیستی
بادیدن هر صحنه عاشقانه ای
احساس یک پرانتز را دارم
که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد
  
arg7fywzoa499vgbzdyk.jpg
 
مرا به ذهنت نه…. به دلت بسپار….
من ازگم شدن درجاهای شلوغ
...میترسم ...  
 
 

x8rg78y22y27krowe8hr.jpg

 
برگـَـــرد..
 
یادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـی..

نمی خواهم عُــمری به این امید باشَـــ ـــ ـم
 
که برای بُردنَش بر می گردی .. 
jbaymzn47yho1y1yyw.jpg  
 
 
 
 
نظرات 1 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 8 آبان 1390 ساعت 12:10

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
خیلی خیلی قشنگ وناز بودن
دست گلت درد نکنه

مرسی قابل شما رو نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد